فیک ران part 3:ساری بابت تاخیر:]
ا/ت: آخ سرم😵💫🚬
لنتی من کوجاعم؟ یادمه تو ماشین بودم... کیفم کو؟ .
.
. اوع ایناهاش... اوا.. اینجا آنتن نمیده😑
ایششششش شت تو این شانس ینی.....
*در باز میشود:
ریندو :پس بلخره بیدار شدی پرنسس..!
ا/ت: ها؟ من پرنسس نیستم😑🚬(خاک ینی ریندو یه بار اومد از یه دختر تعریف کنه؛ ریدی خاهر:/// )
ریندو: اوف باشع بابا:/ نیومدم ک بخورمت از زیر اون پتو بیا بیرون😑
ا/ت: منو به شما فروختن ک چ اتفاقی بیوفته؟
ریندو: البته ما عبارت فروخته شدن رو خیلی نمی پسندیم... ما از تو خوشمون اومد نه از جهت انحرافیش[منظورش بدن و زیبایی و ایناس..]
تو کاملا پر رویی و دفاع شخصیت حرف نداره...
ا/ت:الان این تعریف بود یا توهین😐؟
ریندو: میتونی تعریف در نظر بگیری: به هر حال انتظار نداشتم ک مایکی از یه دختر خوشش بیاد تا عضو بونتن بکندش:/ ولی خب حق دارع..!
ا/ت: ینی چی حق دارع؟ شما ها ک یک بارم دفاع شخصی منو ندیدید ..! شما ها ک الکی یه نفر رو وارد بونتن نمی کنید...
+البته که عضو نمیکنیم... اونم یه دختر رو...
ریندو: دو دیقه خفه میشدی توضیح میدادم...
*ا/ت: این ک دوباره همون پشمک صورتیه...! :<سانزو رو میگه...*
سانزو: ترجیح میدم خودم بگم تا تو و اون داداش روانیت ...! جفتتون اعصاب ندارید...^^
ریندو: چی میگی مرتیکه ... روانی خودتی چی میخوای اینجا ؟؟براچی همیشه ارامش من و بهم میزنی...?
سانزو: فقط اومدم بگم که اون داداشتو کنترل کن دوباره رو این دخملمون قصد عبادت کردن پیدا نکنه...!
ا/ت: شت... ینی اون شب...اون...
ریندو:😐
سانزو: اممم
ریندو: خودت به مایکی جواب پس میدی ک چرا بهمون قرار نیس محل بزاره و اعتماد نکنه...فهمیدیییی؟؟؟
سانزو: به من چه بابا:/
ا/ت:*پتو رو بالا میگیره و و کامل رو خودش میکشه و بالش رو روی صورتش میزاره و فقط ؛ اهههههههههههههه میکشههه*
سانزو:😳
ریندو به سانزو:😠
ا/ت:😮💨😮💨
ا/ت: الان اتفاق مزخرف دیگه ای هم هس ک برام اتفاق بیوفته؟
سانزو: نه دُخمَل تازه شروع کاره..
ریندو: آهای هاروچیو سانزو گمشو بیرون دهنتم ببند......!!!!!!!
ا/ت: هنوزم نگفتید چرا باید تو بونتن باشم؟
لنتی من کوجاعم؟ یادمه تو ماشین بودم... کیفم کو؟ .
.
. اوع ایناهاش... اوا.. اینجا آنتن نمیده😑
ایششششش شت تو این شانس ینی.....
*در باز میشود:
ریندو :پس بلخره بیدار شدی پرنسس..!
ا/ت: ها؟ من پرنسس نیستم😑🚬(خاک ینی ریندو یه بار اومد از یه دختر تعریف کنه؛ ریدی خاهر:/// )
ریندو: اوف باشع بابا:/ نیومدم ک بخورمت از زیر اون پتو بیا بیرون😑
ا/ت: منو به شما فروختن ک چ اتفاقی بیوفته؟
ریندو: البته ما عبارت فروخته شدن رو خیلی نمی پسندیم... ما از تو خوشمون اومد نه از جهت انحرافیش[منظورش بدن و زیبایی و ایناس..]
تو کاملا پر رویی و دفاع شخصیت حرف نداره...
ا/ت:الان این تعریف بود یا توهین😐؟
ریندو: میتونی تعریف در نظر بگیری: به هر حال انتظار نداشتم ک مایکی از یه دختر خوشش بیاد تا عضو بونتن بکندش:/ ولی خب حق دارع..!
ا/ت: ینی چی حق دارع؟ شما ها ک یک بارم دفاع شخصی منو ندیدید ..! شما ها ک الکی یه نفر رو وارد بونتن نمی کنید...
+البته که عضو نمیکنیم... اونم یه دختر رو...
ریندو: دو دیقه خفه میشدی توضیح میدادم...
*ا/ت: این ک دوباره همون پشمک صورتیه...! :<سانزو رو میگه...*
سانزو: ترجیح میدم خودم بگم تا تو و اون داداش روانیت ...! جفتتون اعصاب ندارید...^^
ریندو: چی میگی مرتیکه ... روانی خودتی چی میخوای اینجا ؟؟براچی همیشه ارامش من و بهم میزنی...?
سانزو: فقط اومدم بگم که اون داداشتو کنترل کن دوباره رو این دخملمون قصد عبادت کردن پیدا نکنه...!
ا/ت: شت... ینی اون شب...اون...
ریندو:😐
سانزو: اممم
ریندو: خودت به مایکی جواب پس میدی ک چرا بهمون قرار نیس محل بزاره و اعتماد نکنه...فهمیدیییی؟؟؟
سانزو: به من چه بابا:/
ا/ت:*پتو رو بالا میگیره و و کامل رو خودش میکشه و بالش رو روی صورتش میزاره و فقط ؛ اهههههههههههههه میکشههه*
سانزو:😳
ریندو به سانزو:😠
ا/ت:😮💨😮💨
ا/ت: الان اتفاق مزخرف دیگه ای هم هس ک برام اتفاق بیوفته؟
سانزو: نه دُخمَل تازه شروع کاره..
ریندو: آهای هاروچیو سانزو گمشو بیرون دهنتم ببند......!!!!!!!
ا/ت: هنوزم نگفتید چرا باید تو بونتن باشم؟
۱۸.۵k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.